چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟
“چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟”
سلام و شادباش به همه عزیزانم در این مطلب همه اطلاعاتی که
نیاز است تا شما عزیزان در مورد چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟
را بدانید برایتان جمع آوری کرده ام.
از اینکه با سایت جستیر همراهید از شما بسیار ممنونم.
چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟
فرآیند تغییر باورها که از نظر روانشناسی حوزه تغییر باور بسیار هم ساده به نظر می رسد به قرار زیر است:
- یافتن،
- تردید کردن،
- و سپس آزمودن.
اگر می خواهید باورهایتان را تغییر دهید باید آنها را شناسایی کنید و باورهای خوب و بد را تشخیص دهید و با استفاده از راه کارهای مفید، باورهایتان را تغییر دهید . هدف این مقاله تحقیقاتی پاسخ به موضوعات زیر است:
- پاسخ به این پرسش اساسی انسان که “واقعا چرا من تغییر نمی کنم؟”
- چگونه باورهایم را تغییر دهم؟
- ارائه روشهای عملی و موثر برای پذیرش تغییر باورها.
- شناسایی باورها و تشخیص خوب یا بد بودن یک باور.
- آموزش روشهای شکار باورها در خود.
- آشنایی با شیوه تضعیف یک باور.
- تکنیک بسیار موثر در شکستن باورهایی که در اعماق وجود ما ریشه دوانده و به یک “اعتقاد” تبدل شده است.
چگونه باورها منفی را شناسایی وتغییردهم؟
بعنوان یک قانون همیشگی: تغییر یک باور کار سادهای نیست !!!
علی رغم تمام حرفهایی که برخی نویسندگان و سخنرانان به شما میگویند،
باورهایی که در تارو پود ذهن ما نفوذ کرده اند
و ده، بیست و یا سی سال در شما و با شما بوده اند؛
با یک روش یا تکنیک خاص جادویی غیب نمی شوند.
اما اگر موفقیت و شادی برای شما اهمیت داشته باشد،
میتوان این کار را انجام داد.
باورها را شکار کنید،
این خیلی هیجان انگیز است!
قبل از هر چیز باید بدانید چطور باورهایی (شکارهایی) را که باید تغییر کنند
پیدا (جستجو) کنید؟
بیشتر باورهای شما، خیلی محکم در ساختار روانی شما رخنه کرده،
طوری که حتی متوجه آنها و انتخابشان نشده اید.
میدانید چرا!!! وقتی روی صندلی می نشینید،
ایمان دارید که احتمال ندارد به زمین سقوط کنید؟
چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟ باور قوی
این “باور قوی” شماست که به شما این اطمینان رو میدهد
که صندلی تعادل لازم را دارد، نگران نباش.
یکی از بهترین ابزارهای موثر برای رشد فردی،
این هست که به نظام باورهای شخص توجه کرده و پایههای لرزان آن را جایگزین کنید.
روش های چگونه باورها منفی را
تغییردهم؟
روشهای زیادی برای یافتن باورهای محدود کننده وجود دارد.
به نظر خود من بهترین روش تغییر یک باور خاص،
خواندن و یا گوش کردن مطالبی از افراد موفق در همان موضوع خاص
و البته با تکرار زیاد هست.
حتی روش بهتر از آن این است که با افرادی که آن باور
خاص مورد نظر شما را دارند ایجاد ارتباط کنید
و الگو برداری کنید.
شاید پیدا کردن فرد بخصوص که در زمینه مورد نظر شما موفق باشد،
خیلی سخت به نظر برسد،
ولی اگر این کار را بتوانید انجام دهید،
ناخودآگاه و به تدریج ساختار باورهای او در شما جریان پیدا می کند.
روش مورد علاقه من در پیدا کردن باورها “جستجوی ذهنی” است.
این تکنیک بسیار ساده بوده و برای همه قابل استفاده است. با دقت و تمرکز از خودم می پرسم که “اگر این باور اشتباه بود چه می شود؟”
دوستان ایجاد تردید در یافتن و متمرکز شدن بر یک باور معجزه می کند
تردید
پرسش تردیدی باعث شکسته شدن یک باور قوی منفی و محدود کننده نیز می شود.
پس تردید، یک شاه کلید برای تشخیص و تضعیف یک باور غلط نیز هست. مثال:
حرف نمیزنم، چون باور دارم حرف هام بدرد کسی نمی خوره!
اگه من در اشتباه باشم اونوقت چی میشه؟ یا اگه دیگران دوست داشته باشن چیزی رو که من قراره بگم بشنون؟
برای باوری که در من میگه : تو کاری رو درست نمی تونی انجام بدی! مگه چه اتفاقی می افته اگه من این کار رو به ضعیفترین شکل ممکنه انجام بدهم؟
ترس درچگونه باورها منفی راتغییردهم؟
من همیشه این پرسشها را برای اینکه بتوانم
به استحکام پایههای باورهای شخصی خودم پی ببرم
از ذهنم میگذرانم.
در اغلب موارد ترس مانع یافتن باورهای منفی در شما میشود.
اگر شما باورتان این باشد که در یک ارتباط خاص،
بی ارزش هستید،
رهایی از این باور محدود کننده شاید کار بسیار دشواری باشد.
چرا؟ چون زمانی که این باور را به عنوان یک باور غلط و محدود کننده می پذیرید، بلافاصله این نتیجه گیریهای ذهنی به نظام باورهای شما خطور میکند:
« بخاطر این باور احمقانه چقدر فرصتهای طلایی در ارتباطات رو از دست دادم؟!»
«اگر من این را بپذیرم، باید مسئولیت کوتاهی خودمو از این به بعد قبول کنم.»
«با قبول این باور من باید کارهای سختی انجام بدم که دوست ندارم و یا حوصلشو ندارم.»
«چطور میتونم این رو بپذیرم که من خودم مقصرم که این باورها رو پذیرفتم!»
«اگه بپذیرم، پس با ترسهام چیکار کنم؟»
خوب حالا بیایید شروع کنیم.
گذشته را هر چه بوده فراموش کن
و اکنون را دریاب! اقدام کن.
تکرار کن و مقاومت کن.
تغییر را در خود ایجاد کن و باز انگیزه در خودت ایجاد کن
و تکرار کن تا عادت خوب بودن در تو به یک باور قدرتمند و سازنده بدل شود.
قانون تردید
تردید در یک باور،
مخربترین ابزار برای تضعیف و حتی شکستن ساختار یک باور هست.
در مراحل بازسازی و تغییر یک باور، همیشه اولین گام ایجاد تردید هست.
به یاد داشته باشید اگر شما تردید نکنید، نمی توانید آن باور را ببینید.
به احتمال زیاد در شما نیز مثل اکثر افراد جامعه،
باورهای محدود کننده
و منفی بسیاری وجود دارد،
که حتی متوجه وجود آنها در نظام باورهایتان نیستید،
چراکه هرگز در مورد این باورها تردیدی بخود راه نداده اید!
برای مثال، شما هرگز باور به جاذبه زمین را یک باور نمیدانید،
اما آن را به عنوان یک حقیقت پذیرفته شده میدانید
دلیل این مسئله بسیار ساده است
برای اینکه هرگز نسبت به باور جاذبه زمین تردید نکرده اید.
تردید مسیری برای تغییر باور
اگر روزی تردید کنید که نکند باوری که شما به جاذبه زمین دارید، درست نباشد،
در آن صورت متوجه میشوید که این باور در شما هست.
پس بهترین روش برای اینکه به وجود باور در خود پی ببریم این است
که در ماهیت و نتایج یک واقعیت در خود شک ایجاد کنیم،
در این صورت هست که خود باور ظاهر میشود.
بعد کافی است به تشخیص خوب یا بد بودن آن بپردازید.
در مثال باور به وجود جاذبه،
شما به قدری به حقیقی بودن این مسئله ایمان دارید
که ضمیر ناخودآگاه شما هرگز از ضمیر خودآگاهتان پرسشی در رابطه با راستی آزمایی این باور نمی کند.
اگر شما واقعا به دنبال رهایی از چنگال یک باور منفی هستید،
در آن صورت بطور خودآگاه یا ناخودآگاه در واقع تردیدی کم و بیش
در ذهن شما نسبت به آن باور بوجود آمده است. اما ببینیم بعد از ایجاد تردید، چه کاری باید انجام بدهید.
گام بعدی در مراحل چندگانه تغییر باور، تقویت تردید است تا حدی که باور مورد نظر مضحک و کودکانه بنظر برسد
با این کار در واقع تردید را به یک باور تبدیل میسازید.
در طول مراحل تغییر باور، ساخت تردید
و تقویت بیشتر و بیشتر آن تا مرحله ضعف کامل
و رسیدن به مرحله عدم باور ساده ترین مرحله است.
مثال، فرض کنید باور شما این است که به هیچ وجه جذاب نیستید.
شما باید تردید بسازید.
برای این کار می توانید در گذشته خود جستجو کنید
و تمام لحظاتی که درست نبودن این باور را تایید می کند یادداشت کنید.
تمام مواردی را که دیگران به هر نوعی بصورت تعریف و تمجید
یا هر شکل دیگری خلاف این باور را منعکس کرده اند را بیابید.
به این «روش تردید سازی»،
در اصطلاح روانشناسی «روش یافتن سابقه مخالف باور» می گویند.
اگر این کار درست و به اندازه کافی ادامه پیدا کند،
بطور اتوماتیک باور شما به ضعیف ترین حد خودش میرسد و با تکرار این کار از نظام باورهای شما حذف میشود.
روش دومی که من برای ساخت تردید بکار می برم، کار منطقی با موضوع باور هست.
مثال: تصور کنید باور شما این است که شروع یک کسب و کار
بسیار پر ریسکتر از داشتن یک شغل ثابت است.
اگر کمی واقع بین باشیم این باور می تواند درست یا غلط باشد.
هر دوی این حالتها خودش یک باور است.
باور تایید کننده میگوید،
بله راهاندازی کسب و کار خطرناکتر از داشتن یک شغل دائمی هست.
باور تکذیب کننده میگوید،
راه اندازی یک کسب و کار خطرناک تر از داشتن یک شغل دائمی نیست.
شما می توانید از منطق استفاده کنید برای ساخت تردید،
با این استدلال که اگر علاقه و اشتیاق واقعی من در راه اندازی کسب و کار
پنهان شده باشد، در این صورت خطر یک شغل،
حتی اگر از نظر درآمد هم خوب به نظر برسد بیشتر هست.
این روش خطا زدایی باورها همیشه می تواند بکار گرفته شود،
ولی این کار باید با دقت زیادی انجام بشود. تاثیر قدرت تردید سازی این روش بسیار بالاست.
حال با ترکیب این روش با روش یافتن سابقه مخالف باور،
شما قادر خواهید بود به قدرتی دست یابید که ذهن شما خیلی راحت
و سریع غلط بودن یا بعید بودن یک باور را تشخیص داده و بپذیرد.
هرگز کار تردید سازی را نباید به مرحله بعد موکول کنید.
این کار زیاد وقت شما را نمی گیرد.
برخی باورها خیلی زود مسخره و غیرواقعی بنظر میرسند
و باقی باورها ممکن است وقتی تلاش ما را برای جدا کردن ببینند،
محکم خودشان را به ذهنمان بچسبانند.
اگر در مرحله تردید سازی با دشواری مواجه شدید،
بهتر است به مرحله بعدی که مرحله باور آزمایی است بروید.
چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟ باور آزمایی: (test it!)
ممکن است شما باوری داشته باشید که هر چند ایمان دارید اشتباه هست،
اما همچنان در اعمال شما اثرات خودش را می گذارد.
این اتفاق زمانی می افتد که شما به اندازه کافی تردید
در ضمیر خودآگاه خودتان ایجاد کرده اید ولی
ضمیر ناخودآگاه شما همچنان طرفدار باور قدیمی است.
ضمیر ناخودآگاه
در این لحظه جنگی بین دو ضمیر شروع میشود
که تقریبا همیشه برنده این نبرد ضمیر ناخودآگاه شماست
و در نتیجه در رفتارهای شما همچنان وجود آن باور متجلی میشود.
این باور تا پایان عمر در شما میماند
مگر اینکه عزم راسخ برای ریشه کن کردن باور غلط داشته باشید
. برای این کار لازم است که ضمیر ناخودآگاه خودتان را متقاعد کنید که این باور غلط است.
ضمیر ناخوداگاه همیشه در مقابل تغییر مقاومت نشان میدهد.
این ویژگی ضمیر ناخوداگاه در ماهیت بد نیست،
این سیستم دفاعی ذهن برای مقاومت در پذیرش هر باوری هست که پیشنهاد میشود
تصور کنید اگر این سیستم دفاعی نبود،
زمانی که شما تبلیغات تلویزیونی را می دیدید هرچه را که تبلیغ می کردند را باید می پذیرفتید و خریداری می کردید.
مثال
، شما می دانید اضافه وزن دارید،
یک برنامه تلویزیونی میگوید باید فلان قرص را مصرف کنید
تا در عرض یک هفته 10 کیلو وزن کم کنید!
ضمیر ناخودآگاه بی درنگ لذت کاهش وزن را می بیند
و به راحتی و سرعت جوابدهی این روش را می بیند
و بلافاصله این را باور می کند.
فردا تبلیغ دیگری میگوید فلان ژل را به ناحیه چاق بدن بمالید تا چربیهای موضعی را از بین ببرد و شما این کار را می کنید و روز دیگر تن به عمل جراحی میدهید
و روز بعد … اما می دانیم که هرچند ضمیر ناخودآگاه
ما روزانه در معرض بمباران تبلیغات برای فروش محصولاتی
که بیشتر موارد هم ممکن است چیزهایی که روی آنها تاکید می کنند واقعی نباشد،
قرار دارد ولی به ندرت این باورها را می پذیرد
و دستور خرید صادر می کند.
قانون تکرار
پس مدیران تبیلغات برای متقاعد کردن ضمیر ناخودآگاه
از قانون تکرار بهره می برند.
بر اساس قانون تکرار هر چقدر یک باور را بیشتر و بیشتر به ضمیر ناخوداگاه پیشنهاد بدهید،
در هر دفعه تکرار، ضمیر، مقاومت کمتری بروز میدهد.
یعنی که اینقدر اصرار می کند که خود وارد فاز باورشکنی میشود
و کم کم تردید می کند که نکند من دارم اشتباه می کنم
و این باور برخلاف باوری که من دارم خیلی هم به ضررم نباشد
و در نتیجه تبلیغات طولانی مدت مقاومت ضمیر ناخودآگاه بسیاری
از افراد را شکسته و باور می کنند
که با مالیدن یک ژل بخصوص می توانند ناحیه چاق بدن رو لاغر کنند.
در مراحل اولی که شما سعی می کنید ضمیر ناخودآگاه خودتان رو متقاعد سازید، احساس ترس و نگرانی در شما بوجود می آید هر جنگ و نبردی این احساس را ایجاد می کند. پیروزی در این جنگ احتیاج به انگیزه و صبر فراوان دارد.
بهترین روش رفع این مشکل،
مبارزه خستگی ناپذیر و تکه تکه کردن باور
و جنگ تن به تن با باورهای خرد شده است.
شما هر چقدر باورهای بزرگ و قوی خود را به اجزا کوچتری تقسیم کنید،
همانقدر کار باورشکنی راحتتر خواهد بود.
این مراحل زمان بر هست،
به همین دلیل کار تغییر باور هرگز سریع انجام نمی شود.
ایجاد خودباوری و شجاعت و کاریزما می تواند خیلی طول بکشد،
چون از بین بردن باورهای بازدارنده از این باورها و شکل دهی باورهای جدید
بجای آنها کار بسیار زمان بری هست. با وارد کردن
فشار مرتب بر ساختار باورهای خود، ضمیر ناخودآگاه را به تدریج مجبور به رد باور غلط خواهید کرد.
چگونه باورها منفی را تغییر دهم؟
نتیجه گیری و جمع بندی :
پس در این مقاله فوقالعاده آموختیم برای تغییر و بهبود یک باور باید،
ابتدا بتوانید باور را تشخیص داده و پیدا کنید،
مرحله دوم ایجاد تردید نسبت به باور هست
و مرحله سوم باور آزمایی هست.
شاید این مراحل خیلی ساده یا ابتدایی به نظر بیاد اما مهم این است
که جواب می دهد.
شما اگر با نگاه تردید این مراحل را انجام بدهید
قطعا جواب نمی گیرید.
تقویت نظام باورها زیربنای زندگی شما را از درون تغییر می دهد
و نیرو و انگیزه جذب بیشتر آرزوها رو در شما زنده می کند. زمان رو از دست ندهید و از همین حالا شروع کنید.
منبع : ویکی پدیا
دیگر موارد سایت :